سخنان بزرگان و فرهیختگان :

 

    

  

  سخنان بزرگان و فرهیختگان :     

 

اگر مثل گاو گنده باشی،میدوشنت

اگر مثل خر قوی باشی،بارت می کنند

اگر مثل اسب دونده باشی،سوارت می شوند....

فقط از فهمیدن تو می ترسند. "      دکتر علی شریعتی

 

    وین دایر: این شمایید که به مردم می آموزید که چگونه با شما رفتار کنند.

ناپلئون: من در جهان یک دوست داشته ام و آن خودم بوده ام .

مارکز: هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند نگذران .

کانت: چنان باش که به هر کس بتوانی بگویی مثل من رفتار کن .

جرج آلن : اگر کسی را دوست داری، به او بگو. زیرا قلبها معمولاً با کلماتی که ناگفته می‌مانند، می‌شکنند.     

 میکل آنژ: چه غصه هایی بخاطر اتفاقات بدی که هرگز در زندگی ام پیش نیامد خوردم .

دیل کارنگی:راه نفوذ در دیگران، دانستن آرزوهایشان است .

چارلی چاپلین: دنیا به قدری بزرگ است که برای همه جا هست به جای آنکه جای دیگران را بگیرید سعی کنید جای خود را بیابید.

اورپیدس: نیکوست، که ثروتمند باشی و پرتوان، اما نیکوتر است که دوستت بدارند.

جیمز آلن: شما به همان اندازه که بخواهید کوچک، و به همان اندازه که آرزو کنید بزرگ می شوید .

دکتر علی شریعتی :بگذار تا شیطنت عشق چشمان تو را به عریانی خویش بگشاید شاید هر چند آنجا جز رنج و پریشانی نباشد اما کوری را به خاطر آرامش تحمل نکن ...

 

   

خواجه نظام الملک طوسی :

 

                          

 

  

     خواجه نظام الملک نامی درخشان ، زیر غبار گذشته ایام : 

 

خواجه نظام الملک طوسی ، یکی از شخصیت های مهم سیاسی – فرهنگی قرن ۵ هجری است . از جمله شخصیت هایی است که تاثیر زیادی بر تحولات سیاسی و فرهنگی عصر خویش گذاشت . او وزیر مشهور سلجوقیان بود که در تثبیت قدرت این خاندان نقش ویژه ای داشت و اصفهان در زمان او یکی از مهمترین سرزمین های دنیا بود که به منتهای وسعت و عظمت خود رسید .

ادامه مطلب ...

تولدی دوباره :

 سیاحان بزرگ می گویند : وقتی تشنه ای و آب نداری اولین باری را که آب خوردی به یاد بیاور . فقط  به این صورت است که می توانی از کویر بگذری ....

 

 

 

                           

                 

 

       

    شاملو :  

عیب کار اینجاست که من " آنچه هستم " را با  " آنچه باید باشم " اشتباه می کنم ، خیال میکنم آنچه باید باشم هستم ، در حالیکه آنچه ، هستم نباید باشم  .......  

 

  

به خاطر داشته باشیم که :    

 

عمر کوتاه است رسیدن به خواسته هایمان را طولانی نکنیم .

راه ما ، هموار است آن را پیچیده نکنیم .

نگهداشتن دوستان خوب گرانبها است به سادگی از دست ندهیم .

سخن گفتن سهل است گوش کردن را تمرین کنیم .

طبیعت پر از لطف است نا مهربانی نکنیم .

زندگی آسان است آن را مشکل نکنیم .

دنیا پر از زیبایی است ، چشمانمان را به سادگی نبندیم .

ذهن ما پر از جواب است سوالاتمان را بپرسیم .

رسیدن به آرزوها آسان است راه سخت تر را نرویم . .....

میرزا حسن رشدیه :

 

این روزها تنها زنده ام به نوشتن .......

همین آرامش، از راست به چپ آمدن  

 همین آرامش هزاربار جریمه ی نوشتن ...... 

 

این روزها ، عجیب دلم گرفته است ، البته زیاد هم عجیب نیست . چون که شرایط نامساعدی را پشت سرگذاشته ام . حالا بعد از همه ی این ماهها ، روزها و ساعت ها که زنده بودم به خاطر همین نوشتن ، می روم ....... و این آخرین پستی است که در وبلاگم می گذارم . لازم است که از دوست عزیزی قدردانی کنم .

زهراجان تنها و یگانه دوست عزیزم ، ممنون که همیشه همراه همیشگی من بودی و با نظراتت من را همراهی میکردی . امیدوارم شاد ، شاد ، شاد باشی .........

این آخرین پست مربوط است به تحقیقی ( کنفرانسی ) است که برای درس : تاریخ تمدن و فرهنگ اسلامی  ، آقای دکتر حسین میرجعفری آماده کردم و دریغم می آید که در این پست ننویسم ......... 

 

 

سرآغاز:   

 

یاد بعضی نفرات ، روشنم می دارد .

اعتصام ، یوسف .

حسن رشدیه .

قوتم می بخشد .

راه می اندازد ، و اجاق کهن سرد سرایم .

گرم می آید از گرمی عالی دمشان .

یاد بعضی نفرات ،

رزق روحم شده است . وقت هر دلتنگی

سویشان دارم دست

جراتم می بخشد . روشنم می دارد ......

                                                   (( نیما یوشیج ))  

 

میرزا حسن تبریزی :  

 

میزرا حسن که بعدها به رشدیه اشتهار یافت "..  فرزند ملا مهدی از علمای بنام تبریز و سارا خانم نوه ی صادق خان شقاقی بود که با فرزندانش به امر فتحعلی شاه شهید شدند ،بود . او در سال 1267 ه. ق. در تبریز چشم به جهان گشود . .."

" او تحصیلات مقدماتی را نزد پدر دانشمند خود ،

ادامه مطلب ...

زن در فرهنگ ایرانی :

من سرود خشمناک یک گروهم

یک گروه عاصی از صبر خسته

چشم باز و دست بسته ........ 

 

سلام و درود فراوان  ....

این روزها حسابی مشغول تحقیقات دانشگاهی هستم ولی یکی از این موضوعات بیشتر مشغله ی فکری ام شده است .  

فعالیت های صدیقه دولت آبادی در دوره ی مشروطه مقالات و کتابهای زیادی را دیدم . علی رغم اینکه اکثر سایت های زنان فیلتر است ولی در یکی از سایت ها به مقاله ای عالی برخوردم که عنوانش ((زن در فرهنگ ایرانی)) بود این بهانه ای شد برای اینکه این پست را به این موضوع اختصاص بدهم ....   

 

    زن در فرهنگ ایرانی :

 

در فرهنگ ایرانی رسم بر این است که دختر به خانه ی بخت برود. پسر با دسته گل و یک جعبه شیرینی و چند سکه با موی مرتب و کفشهای واکس زده کالایش را خریداری می کند. کالایی که از شوق لباس عروسی و جشن ازدواج، و رهایی از بند خانه ی پدری سرمستانه بله را می گوید. در فرهنگ ما،

ادامه مطلب ...

نقد فیلم دعوت :

 

سلام و درود به دوستان همیشگی ام ، دیدن فیلم دعوت ، بهانه ای بود برای اینکه این پست را به این موضوع اختصاص بدهم ....  

نقد فیلم دعوت، از نگاه دوست عزیزم ، سرکار خانم زهرا امامی : 

 

    (( دعوت ، قصه ای راجع به نبودن ))  

  

بدون تردید ، یکی از مهمترین اتفاقات سینمایی این روزها ، اکران فیلم دعوت ،ساخته ی ابراهیم حاتمی کیا است . این نوشته،نقدی است از یک تماشگر نیمه حرفه ای سینما که تجربه و جرات نقدهای این چنینی را داشته است . از این گذشته،به زعم من،تمامی زنان، صلاحیت اظهارنظر راجع به این فیلم را دارند،چرا که دعوت،اساسا فیلمی زنانه است . فیلم نامه ی آن ،

 

ادامه مطلب ...

حکایتی از کریم خان زند :

 

  

یاد بعضی نفرات ، روشنم می دارد :

اعتصام یوسف ، حسن رشدیه ، قوتم می بخشد ...

نام بعضی نفرات ، رزق روحم شده است .

وقت هر دلتنگی ، سویشان دارم دست، جراتم می بخشد ، روشنم می دارد ....

                                                                                      (( نیما یوشیج ))

حکایتی از کریم خان زند:    

 

مردی به دربار خان زند می رود  و با ناله و فریاد می خواهد تا کریمخان را ملاقات کند...

سربازان مانع ورودش می شوند !

خان زند در حال کشیدن قلیان ناله و فریاد مردی را می شنود و می پرسد ماجرا چیست؟

پس از گزارش سربازان به خان ؛ وی دستور می دهد که مرد را به حضورش ببرند...

مرد به حضور خان زند می رسد و کریم خان از وی می پرسد : چه شده است چنین ناله و فریاد می کنی؟

مرد با درشتی می گوید  دزد ، همه  اموالم را برده و الان هیچ چیزی در بساط ندارم !

 خان می پرسد وقتی اموالت به سرقت میرفت تو کجا بودی؟!

مرد می گوید من خوابیده بودم!!!

خان می گوید خب چرا خوابیدی که مالت را ببرند؟

مرد در این لحظه آن چنان پاسخی می دهد که استدلالش در تاریخ ماندگار می شود و سرمشق آزادی خواهان می شود ...

مرد می گوید :  من خوابیده بودم ، چون فکر می کردم تو بیداری...!

خان بزرگ زند لحظه ای سکوت می کند و سپس دستور می دهد خسارتش از خزانه جبران کنند و در آخر می گوید : این مرد راست می گوید ما باید بیدار باشیم...

روحش شاد...

زنان :

 

زن ، عمری زلال در بوسه یی طویل که باروری دریا را صد ساله می کند ....

زن ، حضور برهنه ای از بلوغ باغ .

زن ، حجاب حوصله بر غریزه ی غیظ .

زن ، صفوف خسته ی ایستگاه و آینه .

اندوه نان و ترانه ی تسکین .

زن ، خروج خون کبود از رگ لحظه ها .

زن ، رخت شوی سی ساله از خواب ها و گریه ها .

از شوش ، جوادیه ، نازی آباد یا میدان فوزیه ......

  

 

از همگان و همدگرانیم .

جدا ماندگانی، اما میان تردد و تشویش .

دریغا که با بوزینگان و بهائم ، حکایت هیچ حرفی از حلول تکامل ، میسر نیست ....

سالها و سالهاست ، تابوت چه بغض ها و بیم ها که بر شانه می بریم و در ما چه مردگانی که زنده اند .

سالها و سال ها ست ما خود مزار مرارت دیگرانیم و نمی میریم .....   

 

                                                                          (( سید علی صالحی ))

زنان :

 

... از یاد می بریم با این حقیقت که زنان ، واقعا که هستند ، همنشینی کنیم . فراموش می کنیم که با قدرت و خرد آنان همنشین شویم . به تو اطمینان می دهم که اگر این گونه زندگی کنی ، یعنی همنشین عشق ، قدرت و خرد زنان شوی ، با حقیقت همنشین شده ای .... 

 

امروز قصد دارم مقایسه ای در مورد تفکراتی که حول یک زن و کار هایی که این موجود انجام میده (در نقاط مخالف دنیا) داشته باشم .امیدوارم از مطلب امروز استفاده لازم رو ببرید.

 

1- اگر یک زن برای برابری حقوق زن و  مرد تلاش کند:

در امریکا به او می گویند : فمنیست

در ایران به او می گویند :تهمینه میلانی

و در عربستان او را سنگسار می کنند!

 

ادامه مطلب ...

پروفسور حسابی و انیشتن :

 

جهان سوم کجاست ؟؟؟ 

جهان سوم جایی است که اگر کسی بخواهد مملکتش را آباد کند، خانه اش ویران می شود و اگر بخواهد خانه اش آباد بماند، باید در تخریب مملکتش بکوشد ....  

                                                                                  (( پروفسور حسابی ))

  

پروفسور حسابی چند نظریه مهم در علم فیزیک داشتند که مهم ترین و آخرین آن ها نظریه بی نهایت بودن ذرات بود , در این ارتباط با چندین دانشمند اروپایی مکاتبه و ملاقات می کنند و همه آنها توصیه می کنند که بهتر است که بطور مستقیم با دفتر پروفسورانیشتن تماس بگیرد بنابراین ایشان نامه ای همراه با محاسبات مربوطه را برای دفتر ایشان در دانشگاه پرینستون می فرستند بعد از مدتی ایشان به این دانشگاه دعوت میشوند و وقت ملاقاتی با دستیار اینشتن برایشان مشخص میشود پس از ملاقات با پروفسور شتراووس به ایشان گفته می شود که برای شما وقت ملاقاتی با پروفسور انیشتن تعیین می شود که نظریه خود را بصورت حضوری با ایشان مطرح کنید. پروفسور حسابی این ملاقات را چنین توصیف می کنند:

ادامه مطلب ...